۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

افتتاحیه

سلام

اولین باری که بلاگ نوشتم، توی یاهو سیصد و شصت بود. اولش با یه سری اطلاعات حرفه ای از سینما و عکاسی شروع کردم، ولی یواش یواش تبدیل شد به دلنوشته و داستان کوتاه و درد دل و این جور چیزا. وقتی اونجا تعطیل شد، نوشتن من هم تعطیل شد. فکر کنم آخرین پستی که نوشته بودم به سال قبل بر میگرده. اومدم اینجا و یواش یواش احساس کردم که دلم میخواد دوباره بنویسم. نیما بلاگ راه انداخت و من هم وسوسه شدم که دوباره شروع کنم. در حال حاضر نمیدونم که توش چه چیزهایی خواهم نوشت، ولی میدونم که به مرور زمان انواع و اقسام پست ها توش قرار میگیرن. از اعترافات رنگی گرفته تا خاطره های سیاه و سفید.

چرا ماهیتابه : یه سری اسم توی ذهنم بود که همشون پر بود، همینجور که پشت کامپیوتر مستاصل نشسته بودم، یه نگاهی به دور و برم انداختم و اولین چیزی که چشمم بهش افتاد، ماهیتابه ای بود که توش برای ناهار املت درست کرده بودم. احساس کردم اسم جالبی میتونه برای بلاگ باشه.

برای اولین پست تصمیم گرفتم که بنویسم بعد از گذشت بیشتر از یک ماه که اومدم استرالیا، دلم بیشتر از همه برای چه چیزهایی تنگ شده . دوستان عزیز اگه اسمشونو توی این پست ندیدن ناراحت نشن، چون که قرار نیست از کسی نام ببرم، فقط چیزهایی که دلم براشون تنگ شده:
  • بالش و تختم
  • نون بربری داغ
  • پنیر لیقوان
  • لوبیا پلوی مامانم
  • ته چین رستوران کولاک
  • کافی شاپ موزه سینما
  • یک بحث روشنفکری اصیل تو کافه عکس با دوستان روشنفکر
  • شیرینی تر
  • ماشینم
  • دیوارهای اتاقم با اونهمه پوستر و عکس و پازل و قاب عکس
  • پوکر پنج نفره رو بسته با نیما و علیرضا و سعید و بابک
  • یه دور همی توی خونمون
  • روستای امامه
  • پیتزای پنتری
  • رست بیف جرج با امید-آق-رشیدی و روزبه
  • رفتن به رستوران های گرون قیمت مثل سوییسی ها و آنتروکت ساعت پنج بعد از ظهر با سیاوش و دیدن منوی اونها به بهانه داشتن یه مهمونی بیست نفره
  • بحث تکنولوژی با علی و پاستاهای فرناز
  • دست پخت همایون (کوبیده، کباب ترش، خوراک زبان) و فیلم دیدن با همایون و شقایق
  • یه گپ صمیمی دو نفره چند ساعته با بابک تو کوچه مینو
  • کل کل سر یه موضوع الکی با علیرضا
  • ناهارهای ظهر جمعه با مامان و بابا
  • لیگ سه نفره فوتبال پلی استیشن با روزبه و بابک
  • سوسیس و کالباس وطنی
  • هندونه زیر بغل گذاشتنها با جناب آقای دکتر خلقت دوست
  • تاکسی برای مواقع بی ماشینی
  • دورهمی خونه هانی و مانی با بقیه مخلفات
فعلا دیگه چیزی یادم نمیاد. فقط چیزی که هست دلم برای جوبهای خیابون ولی عصر و بازار تجریش و ترافیک و آسمون خاکستری تهران هنوز که تنگ نشده.

شب خوش

۵ نظر:

  1. ماهیتابه خوبیش اینه که همه چی میشه توش ریخت و قاطی کرد.آخرشم یه چیز خوبی خوشمزه ای ازش در می آد بالاخره.

    پاسخحذف
  2. همیشه بلاگهاتو دوست داشتم و خوشحالم که دوباره این اتفاق خوب افتاد :)

    پاسخحذف
  3. به به!می بینم که نوشتن رو از سر گرفتی..نیکوست..ادامه بده..

    پاسخحذف
  4. bah.begu vase budan dar iran delet tang shodeh.
    unham be in zudi!

    پاسخحذف