۱۳۸۸ آذر ۳, سه‌شنبه

سرزمین مادری، خانه پدری




الان تقریبا دو هفته است که اومدم ایران. هوا سرده و به نسبت اونجایی که من بودم خیلی سرده. الآن هوای بریزبین سی و چند درجه بالای صفر با بیشتر از هشتاد درصد رطوبته. فکر کنم اگه اونجا بودم باید آبشش میخریدم. تهران توی این مدتی که نبودم یه تغییر عمده کرده که تقریبا گند زده به حال و احوالات ما و اونهم یه طرفه شدن خیابان ولی عصر ه. چون خونه ما هم تو اون محدوده است میتونم بگم که افتضاح شده. جردن رو نمیشه نگاه کرد چه برسه به اینکه بری توش برای رانندگی. ترافیک واقعا توی تهران و مخصوصا جردن بیداد میکنه. بیشتر از یک ساعت زمان باید بذاری تا از عاطفی برسی سر ظفر.

غیر از ترافیک، تغییر خاص دیگه ای نداره. مردم همونجور یا شایدم بیشتر عصبیند. تا الآن چهار تا دعوای خیابونی دیدم. یه بار هم یه موتوری داشت به جرم رد شدن از خط کشی سر میرداماد ترتیبمو میداد. با مسئولین موسسه مشهور ایران کانادا بحثم شد و جای پارک هم که قربونش برم من!!!! خلاصه که اگه دیدن چند تا دوست صمیمی و مامان و بابا نبود، واقعا دلیلی برای اومدن به اینجا نداشتم! نمیخوام بگم که غربزده یا جو گیر شدم، ولی امیدوارم روزهای بهتری در پیش رو داشته باشم! :)

شب خوش



۳ نظر:

  1. منم همین احساس رو داشتم وقتی سال پیش رفتم تهران. دعواهای خیابونی خیلی به چشم میخورد، رانندگی و ترافیک که خودتم ذکر کردی و واقعا دلیلی برای رفتن به ایران ندیدم.

    پاسخحذف
  2. ممنون از این تصویر واقع بینانه در این روزهایی که در فکر سفری به ایرانم...

    پاسخحذف
  3. سلام سروش جان، تازه وبلاگت رو پیدا کردم. خیلی جالب و مفید بود برای من که یکی دو ماه دیگه میخوام برم بریزبین. مرسی!

    پاسخحذف