خیلی با مهاتما و شخصیتیش آشنایی ندارم ولی این مطلب رو تو فیس بوک خوندم، حیفم اومد که ننویسمش:
.
.
.
من می توانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشته خو يا شیطان صفت باشم
من می توانم تو را دوست داشته يا از تو متنفر باشم،
من می توانم سکوت کنم، نادان و يا دانا باشم،
چرا که من یک انسانم، و اینها صفات انسانى است
و تو هم به یاد داشته باش :
من نباید چیزى باشم که تو می خواهى ، من را خودم از خودم ساخته ام،
تو را دیگرى باید برایت بسازد و
تو هم به یاد داشته باش...
منى که من از خود ساخته ام، آمال من است ،
تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.
لیاقت انسان ها کیفیت زندگى را تعیین می کند نه آرزوهایشان
و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو میخواهى
و تو هم می توانى انتخاب کنى که من را می خواهى یا نه
ولى نمی توانى انتخاب کنى که از من چه می خواهى .
می توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.
می توانى از من متنفر باشى بى هیچ دلیلى و من هم ،
چرا که ما هر دو انسانیم.
اين جهان مملو از انسانهاست ،
پس این جهان می تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.
تو نمی توانى برایم به قضاوت بنشینى و حكمی صادر كني و من هم،
قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.
دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می ستایند،
حسودان از من متنفرند ولى باز می ستایند،
دشمنانم کمر به نابودیم بسته اند و همچنان می ستایندم،
چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،
نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى،
من قابل ستایشم، و تو هم.
یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد
به خاطر بیاورى که آنهایى که هر روز می بینى و مراوده می کنى
همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت،
اما همگى جایزالخطا.
نامت را انسانى باهوش بگذار اگر انسانها را از پشت نقاب هاى متفاوتشان شناختى،
و یادت باشد که کارى نه چندان راحت است.
نمیتونم بگم که چقدر باهاش موافقم یا مخالف؛ ولی خیلی خوشم اومد ازش...
شب خوش
.
.
.
قسمتی از دست نوشته های مهاتما گاندی
من می توانم تو را دوست داشته يا از تو متنفر باشم،
من می توانم سکوت کنم، نادان و يا دانا باشم،
چرا که من یک انسانم، و اینها صفات انسانى است
و تو هم به یاد داشته باش :
من نباید چیزى باشم که تو می خواهى ، من را خودم از خودم ساخته ام،
تو را دیگرى باید برایت بسازد و
تو هم به یاد داشته باش...
منى که من از خود ساخته ام، آمال من است ،
تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.
لیاقت انسان ها کیفیت زندگى را تعیین می کند نه آرزوهایشان
و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو میخواهى
و تو هم می توانى انتخاب کنى که من را می خواهى یا نه
ولى نمی توانى انتخاب کنى که از من چه می خواهى .
می توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.
می توانى از من متنفر باشى بى هیچ دلیلى و من هم ،
چرا که ما هر دو انسانیم.
اين جهان مملو از انسانهاست ،
پس این جهان می تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.
تو نمی توانى برایم به قضاوت بنشینى و حكمی صادر كني و من هم،
قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.
دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می ستایند،
حسودان از من متنفرند ولى باز می ستایند،
دشمنانم کمر به نابودیم بسته اند و همچنان می ستایندم،
چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،
نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى،
من قابل ستایشم، و تو هم.
یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد
به خاطر بیاورى که آنهایى که هر روز می بینى و مراوده می کنى
همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت،
اما همگى جایزالخطا.
نامت را انسانى باهوش بگذار اگر انسانها را از پشت نقاب هاى متفاوتشان شناختى،
و یادت باشد که کارى نه چندان راحت است.
.
.
.
.
.
نمیتونم بگم که چقدر باهاش موافقم یا مخالف؛ ولی خیلی خوشم اومد ازش...
شب خوش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر